rahsepar rahsepar .

rahsepar

كاش صداي قاليباف به بلندي صداي خودروساز بود!

صداي قاليبافان و فعالان هنر- صنعت فرش دست‌باف ايران به آساني به گوش دولتمردان نمي‌رسد.

به گزارش پايگاه اطلاع رساني شبكه ايران كالا  حميد كارگر در يادداشتي نوشت:

بسياري از بالانشينان اين مُلك اعم از وزيران، نمايندگان مجلس، مديران و تصميم‌گيران در سطوح خرد و كلان و در دوره‌هاي مختلف به هنر- صنعت فرش دست‌باف ايران «باور» نداشته‌اند. شايد در مقام سخن از جنبه‌هاي مختلف هنري، تاريخي، ارزآوري و اشتغالزايي فرش ايراني به خوبي تعريف و تمجيد كنند اما در عمل كمتر به حمايت از اين هنر- صنعت بومي و اصيل پرداخته‌اند.

بگذاريد به‌سان مشتي نمونۀ خروار مثالي بزنم: چند سال قبل در خلال گفت‌وگويي با يكي از معاونان وزير صمت، وقتي با شور و حرارت از لزوم توجه به فرش دست‌باف ايران سخن مي‌گفتم با نگاهي عاقل اندر سفيه گفت: «صنعتي بااين‌همه دردسر و گرفتاري چقدر عايدي دارد؟ كل صادرات فرش در خوش‌بينانه‌ترين حالت ۵۰۰ ميليون دلار است. به دردسرش نمي‌ارزد. نمي‌گويم با پتروشيمي و اعداد بزرگش مقايسه كنيم؛ اما حتي خودروسازي ما مي‌تواند با دردسر كمتري اين ميزان ارز را وارد كشور كند»!

حال تصور كنيد وقتي صادرات 500 ميليون دلاري فرش در آن سالها اينچنين به هيچ انگاشته مي‌شد، صادرات زير صد ميليون دلار اين يكي دو سال چقدر انگيزه در مديران باقي گذارده است!

اينكه ما چقدر از اين نگاه‌هاي تك‌وجهي و تك‌ساحتي آسيب ديده‌ايم، و اينكه چقدر اين كاهلي و ساده‌سازي به ما ضرر رسانده است امر چندان پوشيده‌اي نيست و اينكه آن معاون وزير نپذيرد كه فرش ايراني محصولي چندوجهي است و نبايد فقط به ميزان ارزآوري آن بسنده كرد و نمي‌توان از جنبه‌هاي ميراثي، فرهنگي و هنري آن و اشتغال‌زايي گسترده‌اش غافل شد هم چندان عجيب نيست.

مقالات بيشتر:قاليشويي پاسداران

اما در اين سطور مي‌خواهم به برخي از زواياي اين مقايسه ناپسند بين فرش و خودرو بپردازم. مي‌خواهم بگويم كه حتي در همين شرايط خطير و نااميدكننده كه صادرات فرش رو به افول است و فروش داخلي آن هم دلگرم‌كننده نيست، حمايت از فرش لازم‌تر از حمايت از خودرو است.

در شرايط كنوني گويي فعالان فرش ايران بدون داشتن تريبون و سخنگو و بدون داشتن لابي در اركان قدرت و بدون دسترسي به مديراني دلسوز در يك بي‌سر و ساماني و رهاشدگي به‌سر مي‌برند.

در اين سالها آمار صادرات فرش دست‌باف به شدت تنزل پيدا كرده است. پيامد كاهش صادرات، كاهش در توليد است و كاهش توليد به معناي بيكاري گسترده قالي‌بافان در سطح كشور خواهد بود. آيا به تريج قباي كسي برخواهد خورد؟ آيا سيل حمايت‌هاي تسهيلاتي و يارانه‌اي به سمت قالي‌بافان و توليدكنندگان فرش سرازير خواهد شد؟ خير!

حالا تصور كنيد اگر همين ميزان بيكاري را در صنعت خودروسازي داشته باشيم چه رخ مي‌دهد؟ كافي‌ است يكي از مديران خودروساز به گوش دولتمردان برساند كه: «مي‌دانيد اگر كارگران ما بيكار شوند ممكن است مثلاً جاده مخصوص را ببندند؟ مي‌دانيد چه تبعات امنيتي و اجتماعي به بار مي‌آورد؟ لطفاً در تخصيص تسهيلات خريد خودرو به مردم يا هرگونه حمايت عاجل ديگري دريغ نكنيد كه تبعات بدي خواهد داشت».

 

به همين سادگي و تلخي صنعت متورم، غيررقابتي، ضعيف، آلاينده و غيرقابل‌دفاع خودروسازي كشور از بلا مي‌گريزد و زمين و زمان به ياري‌اش مي‌آيند تا كارگرش بيكار نشود و چرخ كارخانه همچنان بچرخد. آيا توليدكنندگان فرش نيز چنين تاثيري در تصميم‌گيري‌ها دارند؟

بيكار شدن كارگران صنعتي كه آويزان به بودجه‌هاي نفتي و متمسك به فضاي غيررقابتي و وابسته به ممنوعيت‌هاي وارداتي و گمركي است در چشم مي‌آيد، ولي بيكار شدن قالي‌بافان ديده نمي‌شود. قالي‌بافاني نجيب كه روي پاي خود ايستاده‌اند و دست به دامان پول نفت نيستند و كمترين آزار و دردسري براي حاكميت ندارند.

خودروي ايراني قابل دفاع است؟ همان‌كه در بي‌كيفيت بودن و ناامن بودن ضرب‌المثل شده است؟ همان‌كه در گراني، آلايندگي، آمار بالاي تصادفات جاده‌اي، تأخير در تحويل و ضعف در خدمات پس از فروش شهره است و آپشن‌هايش به شوخي و خنده مردم كوچه و بازار تبديل شده است؟

چگونه است كه براي حمايت از چنين صنعتي از هيچ حمايتي دريغ نمي‌شود؟ به‌راحتي فضايي انحصاري و بدون رقابت را برايش ايجاد كرده‌اند و در دفاع و پشتيباني از آن از هرگونه ابزاري بهره مي‌گيرند؛ گاه با ممنوعيت واردات خودروهاي خارجي به ياري‌اش مي‌شتابند، گاه تعرفه گمركي براي واردات رقباي خارجي را به‌سان حربه‌اي كارآمد به خدمت مي‌گيرند، گاه نرخ‌گذاري‌هاي شوراي رقابت ياورشان مي‌شود، گاه تسهيلات بانكي نجاتشان مي‌دهد و انگار ابر و باد و مه و خورشيد فلك در دستگاه حاكميت به كمك بودجه نفتي چنان به حمايت از خودروسازان برمي‌خيزند كه مردم براي پيش‌خريد همين خودروي بي‌كيفيتِ هم صف مي‌ايستند و با هجوم به وبگاه‌هاي عرضۀ خودرو در چند دقيقه آن‌ها را با ترافيك بالا از كار مي‌اندازند!

فرش برخلاف خودرو كه صنعتي وارداتي و مونتاژي است مال خود ماست. برخلاف خودرو كه آلاينده است، پاك و سازگار با محيط‌زيست است، برخلاف خودرو كه چشمش به شير نفت دوخته شده، روي پاي خودش ايستاده است، برخلاف خودرو كه بازار صادراتي محدودي دارد، در بسياري از كشورهاي دنيا خاطرخواه دارد، برخلاف خودرو كه صاحب نام و نشان و برند درخور جهاني نيست، به نام كشور ما آوازه جهاني يافته است و «پرشين كارپت» نشان هويت اين سرزمين شده است، برخلاف خودرو كه ياراي رقابت در كيفيت با همتاهاي خارجي خود را ندارد، در كيفيت زبانزد جهانيان است… و برخلاف خودرو كه كاملاً از سوي حكمرانان حمايت مي‌شود، مظلوم واقع شده و همين است كه بيكار شدن قالي‌بافان به چشم نمي‌آيد!

فرض كنيم كه جنبه‌هاي فرهنگي و هنري فرش اهميتي ندارد و ارزآوري آن هم در مقايسه با صنايع متصل به نفت مثل پتروشيمي اصلاً عددي نيست؛ اما اشتغال آن هم مهم نيست؟ بيكار شدن چند صد هزار نفر هم‌وطني كه با حداقل دستمزد گره روي گره مي‌زنند تا روي پاي خود بايستند مهم نيست؟ مگر «كارآفريني» فقط واژه‌اي براي مقاله نوشتن و سخنراني و همايش برگزار كردن است؟ پس اين نهادها و كارگروه‌ها و ستادهايي كه براي حمايت از مشاغل ايجاد مي‌شوند به چه كاري مي‌آيند؟ فقط به درد رزومه ساختن و دورهم نشستن و در نهايت هم شير نفت را به‌سوي برخي صنايع خاص كه تريبون قوي‌تري دارند باز كردن؟

ثبت جهاني گبه و فرش قشقايي

توليدكننده فرش چرا بايد فرش توليد كند؟ آن‌هم در شرايطي كه كارآفريني و ايجاد اشتغال برايش سخت و دشوار است؟ چرا وقتي حوزه‌هاي ديگري مثل خدمات سودهاي بهتر و دردسر كمتري دارند، بايد به سراغ بافت فرش برود؟ چرا سرمايه‌اش را در طلا، ارز، مسكن، ساخت‌وساز به خدمت نگيرد؟ چرا وقتي براي ايجاد اشتغال با موانع متعدد گمركي، مالياتي، بيمه‌اي، بانكي و… رو‌به‌رو است نبايد عطاي توليد را به لقايش ببخشد؟ مهم‌تر آن‌كه چرا وقتي حمايت‌هاي حاكميتي و بودجه‌هاي نفتي به سمت صنايع ديگري مثل خودروسازي مي‌رود، بايد همچنان اميدوارانه فعاليت كند؟

 

كار برخي توليدكنندگان و بازرگانان فرش به جايي رسيده است كه دست از هرگونه حمايت دولتي شسته‌اند و فقط مي‌گويند كاري به كارمان نداشته باشيد. مرا به خير تو اميد نيست، شر مرسان! نه تسهيلات مي‌خواهيم، نه دفتر و دستك و كارگروه و نهاد و بنياد. فقط با مقررات متناقض و مكرر و دست و پاگيرتان نابودمان نكنيد، با حربه‌هاي بيمه‌اي، مالياتي و گمركي‌تان آزارمان ندهيد. چوب لاي چرخمان نگذاريد.

حالا بگذاريد از زاويه‌اي ديگر به فرش و خودرو نظري بيفكنيم.

در اين سالها گويي هاله‌اي از تقدس گرداگرد خودروسازهاي ايراني را گرفته است. اگر بگوييم «اصلاً خودروي وطني نمي‌خواهيم»، رگ گردن‌ها متورم مي‌شود چنان‌كه گويي استقلال كشور را به بيگانه فروخته‌ايم! اما اگر بگويم «ديگر فرش ايراني توليد نكنيم»، رگ غيرت دولتمردان نخواهد جنبيد!

چرا چنين است؟

خودروي ايراني صادرات بسيار محدودي دارد و فروش داخلي آن هم در بازار بي‌رقيب و انحصاري هنري نيست. اينكه در فشار معيشت و اقتصاد و با نگراني از افت ارزش پول آن‌هم در تورمي فزاينده، مردم براي حفظ سرمايه خود ظرف چند دقيقه وبگاه‌هاي فروش خودروسازان را از كار مي‌اندازند و براي گرفتن همان خودروي بي‌كيفيت و ناامن و گران‌قيمت تلاش مي‌كنند، لطف و هنر خودروسازان نيست. گرفتاري اين مردم نجيب است.

اصلاً فرض كنيم كه خودروسازان ايراني توان صادراتي بالايي دارند، آيا آمريكا خودروي ايراني را تحريم كرده است يا فرش ايراني را؟ پاسخ به همين پرسش نشان مي‌دهد كه كجاي كاريم و دولتمردان بايد به چه چيز انديشه كنند.

قالي‌باف كه در زنجيره توليد تا عرضه فرش و در قياس با بسياري از مشاغل كم‌ترين دستمزد را دريافت مي‌كند، اگر خطايي داشته باشد مواخذه مي‌شود. از دستمزدش كم مي‌شود. توليدكننده فرش اگر فرشش نقصي داشته باشد از بهايش كاسته مي‌شود و پول كمتري نصيبش مي‌شود. اما خودروساز و فلان مدير دولتي حامي او هم بابت قصور و تقصيرشان مواخذه مي‌شوند يا همچنان از بالاترين حقوق‌ها بهره خواهند برد؟ مگر خطا فقط در اختلاس و فساد مالي و دست‌درازي به بيت‌المال خلاصه مي‌شود؟ همين حمايت نكردن از قالي‌بافان در مقايسه با حمايت پردامنه از خودروسازان خطا نيست؟ استفاده رانتي و بي‌حساب‌وكتاب از پول نفت خطا نيست؟

از سفرۀ قالي‌بافان غافل نشويم. بدانيم كه اگر سفره چند صد هزار نفر قاليباف را چنان گسترديم كه به طيب خاطر از آن لقمه بردارند كاري كرده‌ايم كارستان وگرنه خطاكاريم.

اميدوارم دولتمردان جديد و مجلس‌نشينان اين نوشتار را با فحوايي كلي‌تر و به‌سان تلنگري براي سنجش اولويت‌ها بنگرند و در عمل به حمايت از هنر- صنعت ديرسال و بومي فرش دست‌باف اين سرزمين بپردازند.

مقالات بيشتر:قيمت خانه سالمندان


برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۱ مهر ۱۴۰۰ساعت: ۱۱:۵۸:۰۲ توسط:rahsepar موضوع:

{COMMENTS}
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
آواتار :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :